به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
قماش رنگ ز بس بیحجاب میبافند
به روی گل ز دریدن نقاب میبافند
مباش منکر اسرار سینه چاکی ما
به کارگاه سحر آفتاب میبافند
ز زخم تیغ حوادث توان شدن ایمن
به جوشنی که ز موج شراب میبافند
به یک نفس سر بی مغز میخورد بر سنگ
جدا ز پشم کلاه حباب میبافند
درین چمن که هوا داغ شبنم آراییست
تسلّیی به هزار اضطراب میبافند
تو خواه مرگ شمر خواه زندگی اندیش
همین به طبع کتان ماهتاب میبافند
کراست تاب رسایی بحث فرصت عمر
گسسته است نفس تا جواب میبافند
توان شناخت ز باریکریشی انفاس
که در قلمرو هستی چه باب میبافند
کباب شد عدم ما ز تهمت هستی
بر آتشی که نداریم آب میبافند
ز گفتوگو به غبارم نظر متن بیدل
که بهر چشم ز افسانه خواب میبافند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.