کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روزگاری‌ که به عشق از هوسم افکندند

    بال و پر کنده برون قفسم افکندند

    ما و من خوش پر و بالی به خیال انشا کرد

    مور بودم به غرور مگسم افکندند

    تا کند عبرتم آگاه ز هنگامهٔ عمر

    در تب و تاب شمار نفسم افکندند

    خون خشکم جوی از قدر نیرزبد آخر

    صد ره از پوست برون چو عدسم افکندند

    نقش پا کرد تصور به تغافل زد و رفت

    در ره هر که خط ملتمسم افکندند

    ناز دارم به غباری ‌که ز بیداد فلک

    سرمه شد تا به ره دادرسم افکندند

    چه توان ‌کرد سراغ همه زین دشت ‌گم است

    در پی قافلهٔ بی‌جرسم افکندند

    شکوهٔ من ز فراموشی احباب خطاست

    از ادب پیش ‌گذشتم ‌که پسم افکندند

    سخت زحمتکش اسباب جهانم بیدل

    چه نمودند که در دیده خسم افکندند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha