بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۸۰: روزگاری که به عشق از هوسم افکندند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزگاری که به عشق از هوسم افکندند بال و پر کنده برون قفسم افکندند ما و من خوش پر و بالی به خیال انشا کرد مور بودم به غرور مگسم افکندند تا کند عبرتم آگاه ز هنگامهٔ عمر در تب و تاب شمار نفسم افکندند خون خشکم جوی از قدر نیرزبد آخر صد ره از پوست برون چو عدسم افکندند نقش پا کرد تصور به تغافل زد و رفت در ره هر که خط ملتمسم افکندند ناز دارم به غباری که ز بیداد فلک سرمه شد تا به ره دادرسم افکندند چه توان کرد سراغ همه زین دشت گم است در پی قافلهٔ بی جرسم افکندند شکوهٔ من ز فراموشی احباب خطاست از ادب پیش گذشتم که پسم افکندند سخت زحمتکش اسباب جهانم بیدل چه نمودند که در دیده خسم افکندند بیدل دهلوی