کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند

    یک درم مهر دو لب‌کو که به سایل بخشند

    جود مطلق به حسابی‌ست‌که از فضل قدیم

    کم و بیش همه‌کس از هم غافل بخشند

    سر متابید ز تسدم‌که در عرصهٔ عشق

    هیکل عافیت از زخم حمایل بخشند

    دل مجنون به هواداری لیلی چه کم است

    حیف فانوسی این شمع به محمل بخشند

    تو و تمکین تغافل‌، من و بی‌صبری درد

    نه ترا یاد مروت نه ‌مرا دل بخشند

    دلکی دارم و چشمی که ‌کجا باز کنم

    کاش این آیینه را تاب مقابل بخشند

    لاف هستی زده از مرگ شفاعت‌خواه است

    این از آن جنس خطاهاست‌ که مشکل بخشند

    گر شوی مرکزپرگار حقیقت چوگهر

    در دل بحر همان راحت ساحل بخشند

    رهروانیم ز ما راست نیاید آرام

    پای خوابیده همان به‌که به منزل بخشند

    نیست خون من از آن ننگ ‌که در محشر شرم

    جرم ‌آلودگی دامن قاتل بخشند

    گرنه منظورکرم بخشش عبرت باشد

    چه خیال است که دولت به اراذل بخشند

    به هوس داد قناعت دهم و ناز کنم

    دل بیدردی اگر با من بیدل بخشند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha