بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۹۶: زان زر و سیم که این مردم باذل بخشند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان زر و سیم که این مردم باذل بخشند یک درم مهر دو لب کو که به سایل بخشند جود مطلق به حسابی ست که از فضل قدیم کم و بیش همه کس از هم غافل بخشند سر متابید ز تسدم که در عرصهٔ عشق هیکل عافیت از زخم حمایل بخشند دل مجنون به هواداری لیلی چه کم است حیف فانوسی این شمع به محمل بخشند تو و تمکین تغافل ، من و بی صبری درد نه ترا یاد مروت نه مرا دل بخشند دلکی دارم و چشمی که کجا باز کنم کاش این آیینه را تاب مقابل بخشند لاف هستی زده از مرگ شفاعت خواه است این از آن جنس خطاهاست که مشکل بخشند گر شوی مرکزپرگار حقیقت چوگهر در دل بحر همان راحت ساحل بخشند رهروانیم ز ما راست نیاید آرام پای خوابیده همان به که به منزل بخشند نیست خون من از آن ننگ که در محشر شرم جرم آلودگی دامن قاتل بخشند گرنه منظورکرم بخشش عبرت باشد چه خیال است که دولت به اراذل بخشند به هوس داد قناعت دهم و ناز کنم دل بیدردی اگر با من بیدل بخشند بیدل دهلوی