کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا به عالم‌، رنگ بنیاد تمنا ریختند

    گرد ما را چون نفس در راه دلها ریختند

    واپسی زین‌ کاروان چندین ندامت بار داشت

    هرکه رفت ازپیش خاکش برسرما ریختند

    گنج‌ گوهر شد دل قومی ‌که از شرم طلب

    آبرو در دامن خود همچو دریا ریختند

    ماتم مطلب غبارانگیز چندین‌جستجوست

    آرزو تا خانه ویران‌ گشت دنیا ریختند

    صورت واماندگان آیینه‌ای دیگرنداشت

    عجز ما بی‌پرده شد نقش‌ کف پا ریختند

    قاتل ما چون سحر دامان ناز افشاند و رفت

    خون ما چون ‌گل همان در دامن ما ریختند

    عیش این ‌محفل نمی‌ارزد به اندوه شکست

    بیدماغان هم به طبع سنگ مینا ریختند

    انفعال آرمیدن بسکه آبم می‌کند

    سیل جوشید از کف ‌خاکم به هرجا ریختند

    حیرت آیینه‌ام با امتیازم ‌کار نیست

    صورت بنیادم از چشم تماشا ریختند

    این گلستان قابل نظاره ی الفت نبود

    آبروی‌ شبنم‌ ما سخت‌ بیجا ریختند

    بیدل از دام شکستِ دل ‌گذشتن، مشکل است

    ریزهٔ این شیشه در جولانگه ما ریختند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha