به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن سخا کیشان که بر احسان نظر واکردهاند
ازگشاد دست و دل چشمی دگر واکردهاند
سیر این گلزار غیر از ماتم نظاره چیست
دیدهها یکسر ز مژگان موی سر واکردهاند
صد مژه پا خورد ربطش تا ترا بیدار کرد
یک رگخوابت به چندین نیشتر واکرده اند
وضع مخمور ادب خفّتکش خمیازه نیست
یاد آغوشی که در موج گهر واکردهاند
بیدلان را هرزه نفریبد غم دستار پوچ
چونحباب این قوم سر راهم ز سر واکرده اند
ساز موجیم از رم و آرام ما غافل مباش
این کمرها جمله دامن بر کمر وا کردهاند
نالهٔ ما زین چمن تمهید پرواز است و بس
بلبلان منقار پیش از بال و پر واکردهاند
عرض جوهر بر صفای آینه در بستن است
غافل آن قومیکه دکان هنر واکردهاند
پرتو شمع حقیقت خارج فانوس نیست
شوخچشمان روزنسنگ از شرر واکرده اند
موی پیری عبرت روز سیاه کس مباد
آه از آن شمعی که چشمش بر سحر وا کرده اند
تا نگردیدم دو تا قرب فنا روشن نشد
از تلاش پیریام یک حلقهٔ در واکرده اند
ناتوانی بیدل از تشویش قدرت فارغ است
عقده در بیناخنیها بیشتر واکردهاند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.