کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر من فسون عجز در ایجاد خوانده‌اند

    چون‌گل به دامن آتش رنگم نشانده‌اند

    خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن

    خاکبببتری کز اخگر طبعم دمانده‌اند

    کس آگه از طبیعت عصیان‌پرست نیست

    بر روی خلق دامن‌ تر کم تکانده‌اند

    دود دماغ نشو و نمای طبایع است

    چون شمع ریشه ‌ای همه در سر دوانده‌اند

    از هر نفس‌که ما و منی بال می‌زند

    دستی‌ست کز امید سلامت فشانده‌اند

    باید چو شمع چشم ز خود بست و درگذشت

    بر ما همین پیام تسلی رسانده‌اند

    ممنون دستگیری طاقت که می‌شود

    ما را ز آستان ضعیفی نرانده‌اند

    بانگ جرس شنو ز پی‌کاروان مدو

    هرجا رسیده ‌اند رفیقان نمانده ‌اند

    بیدل درین هوسکده مگذر ز پاس دل

    آیینه را به مجلس‌کوران نخوانده‌اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha