به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عید است غبار سر راه تو توان شد
قربانی قربان نگاه تو توان شد
امید شهید دم شمشیر غروریست
بسمل ز خم طرف کلاه تو توان شد
باید همه تن دل شد و آشفت و جنونکرد
تا محرم گیسوی سیاه تو توان شد
تسلیم ز آفات جهان باک ندارد
در جیب خودم محو پناه تو توان شد
ای خاک خرامت گل فردوس به دامن
کو بخت که پامال گیاه تو توان شد
سهل است شفاعتگری جرم دو عالم
گر قابل یک ذره گناه تو توان شد
بیدل دل ما طاقت آیات ندارد
تاکی هدف ناوک آه تو توان شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.