کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای شمع تک وتاز نفس ‌گرد سفر شد

    اکنون به چه امید توان سوخت سحر شد

    در نسخهٔ بیحاصل هستی چه توان خواند

    زان خط‌که غبار ‌نفسش زبر و زبر شد

    مردم همه در شکوهء بیکاری خویشند

    سرخاری این طایفه هنگامهٔ‌ گر شد

    در خامهٔ تقدیر نگونی عرقی داشت

    کاخر خط پیشانی ما اینهمه تر شد

    تمثال به آن جلوه نمودیم مقابل

    ای بیخردان آینه‌داری چه هنر شد

    افسانهٔ خاموشی من‌کیست‌که نشنید

    گم شد جرس از قافله چندانکه خبرشد

    یاران نرسیدند به داد سخن من

    نظمم ‌چه فسون‌ خواند که‌ گوش‌ همه ‌کر شد

    چون سبحه درین سلسله بیگانگیی نیست

    سرها همه پا بود که پاها همه سر شد

    گستاخی‌ام از محفل آداب بر آورد

    گردیدن من‌گرد سرش حلقهٔ در شد

    فریاد که از دل به حضوری نرسیدم

    شب بودکه در خانهٔ آیینه سحر شد

    در قسلزم تقدیرکه تسلیم کنار است

    کشتی و کدو، صورت امواج خطر شد

    چون ما نو آن‌کس‌ که به تسلیم جبین سود

    هرچند که تیغش به سر افتاد سپر شد

    تا یک مژه خوابم برد ازخویش چو اخگر

    خاکستر دل جوش زد و بالش پر شد

    فکر چمن‌آرایی فردوس که دارد

    سر در قدمت محو گریبان دگر شد

    بیدل نشوی غافل از اقبال گریبان

    هر قطره ‌که در فکر خود افتاد گهر شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha