کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همچو مینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد

    پرتوی از خون دل بیرون دوید و رنگ شد

    بس که ‌در یادت به چندین رنگ حسرت سوختم

    چون پر طاووس داغم عالم نیرنگ شد

    کوه تمکینی به این افسردگیها حیرت است

    بس که زیر بار دل ماندم صدا هم سنگ شد

    در طلسم بستن مژگان فضایی داشتم

    تا نگه آغوش پیدا کرد عالم تنگ شد

    پیکرم در جست‌وجویت رفت همدوش نفس

    رشتهٔ این ساز از فرسودگی آهنگ شد

    در شکنج پیری‌ام هر مو زبان ناله‌ای است

    از خمیدنها سراپایم طرف با چنگ شد

    آن‌قدر وامانده‌ام کز الفتم نتوان گذشت

    اشک هم در پای من افتاد و عذر لنگ شد

    جوهر خط آخر از آیینه‌ات میگون دمید

    دود هم از شعلهٔ حسن تو آتش‌رنگ شد

    کسب آگاهی کدورت‌خانه تعمیر است و بس

    هر قدر آیینه شد دل زیر مشق زنگ شد

    هیچکس حسرتکش بی‌مهری خوبان مباد

    آرزو بشکست ما را تا دل او سنگ شد

    بیدل از درد وطن خون ‌گشت ذوق عبرتم

    بس که یاد آشیان کردم قفس هم تنگ شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha