کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به که چندی دل ما خامشی انشا باشد

    جرس قافلهٔ بی‌نفسیها باشد

    تا کی ای بیخبر از هرزه‌خروشیهایت

    کف افسوس خموشی لب گویا باشد

    گوشهٔ بیخبری وسعت دیگر دارد

    گرد آسوده همان دامن صحرا باشد

    بر دل سوخته‌ام آب مپاش ای نم اشک

    برق این خانه مباد آتش سودا باشد

    نارسایی قفس تهمت افسرده‌ دلی‌ست

    مشکلی نیست ز خود رفتن اگر پا باشد

    طلب‌افسرده شود همت اگرتنگ فضاست

    تپش موج به اندازهٔ دربا باشد

    یارب اندیشهٔ قدرت نکشد دامن دل

    زنگ این آینه ترسم ید بیضا باشد

    بگدازید که در انجمن یاد وصال

    دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد

    نسخهٔ جسم که بر هم زدن آرایش اوست

    کم شیرازه پسندید گر اجزا باشد

    شعله‌ها زیرنشین علم دود خودند

    چه شود سایهٔ ما هم به سر ما باشد

    تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل

    من و چشمی‌ که به حیرانی خود وا باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha