بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۷۷: به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به که چندی دل ما خامشی انشا باشد جرس قافلهٔ بی نفسیها باشد تا کی ای بیخبر از هرزه خروشیهایت کف افسوس خموشی لب گویا باشد گوشهٔ بیخبری وسعت دیگر دارد گرد آسوده همان دامن صحرا باشد بر دل سوخته ام آب مپاش ای نم اشک برق این خانه مباد آتش سودا باشد نارسایی قفس تهمت افسرده دلی ست مشکلی نیست ز خود رفتن اگر پا باشد طلب افسرده شود همت اگرتنگ فضاست تپش موج به اندازهٔ دربا باشد یارب اندیشهٔ قدرت نکشد دامن دل زنگ این آینه ترسم ید بیضا باشد بگدازید که در انجمن یاد وصال دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد نسخهٔ جسم که بر هم زدن آرایش اوست کم شیرازه پسندید گر اجزا باشد شعله ها زیرنشین علم دود خودند چه شود سایهٔ ما هم به سر ما باشد تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل من و چشمی که به حیرانی خود وا باشد بیدل دهلوی