کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد

    که هزار آینه‌ام بر سر مژگان ‌گل کرد

    عالمی را ز دل خسته به شور آوردم

    ناله‌ای داشتم آخر به نیستان گل کرد

    نیست جز برگ ‌گل آیینهٔ‌ کیفیت رنگ

    خون من خواهد از آن‌گوشهٔ دامان‌گل کرد

    گر چنین می‌کندم طرز نگاه تو هلاک

    سبزه خواهد ز مزارم همه مژگان‌گل‌کرد

    ریشهٔ باغ حیا غنچه بهار است امروز

    زان تبسم‌که لبت‌کاشت نمکدان‌گل‌کرد

    نتون داغ تو پوشید به خاکستر ما

    کچهٔ فاخته خواهد ز گریبان گل کرد

    پرتوشمع فراهم نشود جزبه فنا

    رنگ جمعیت‌ ما سخت پریشان‌ گل ‌کرد

    حیرتم‌گشث‌که دیروز به صحرای عدم

    خاک بودم نفس از من به چه عنوان ‌گل‌ کرد

    سعی اشکیم‌، دویدن چه خیال است اینجا

    لغزشی بود ز ما آبله پایان ‌گل کرد

    غیر وحشت‌گلی از وضع سحر نتوان چید

    هر که بویی ز نفس یافت پرافشان ‌گل کرد

    اول و آخر هر جلوه تماشا دارد

    نقش پا گل‌ کن اگر آینه نتوان گل کرد

    بیدل از منت دامان کشی تر نشدیم

    شمع ما را نفس سوخته آسان‌ گل‌ کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha