کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زبان به‌کام خموشی‌ کشد بیانش و لرزد

    نگه ز دور به حیرت دهد نشانش ولرزد

    نگه نظاره‌ کند از حیا نهانش و لرزد

    زبان سخن‌ کند از تنگی دهانش و لرزد

    چه شوکت است ادبگاه حسن را که تبسم

    ببوسد از لب موج‌گهر دهانش و لرزد

    قلم چگونه دهد عرض دستگاه توهم

    که فکر مو شود ازحیرت میانش و لرزد

    دمی‌که آرزوی دل به عرض شوق توکوشد

    گره چو شمع شود ناله بر زبانش و لرزد

    خیال ما کند آهنگ سجدهٔ سر راهت

    برد تصور از آنسوی آسمانش و لرزد

    نظربه طینت بیتاب عاشق اینهمه سهل است

    که همچو مو ج شود ناله برزبانش ولرزد

    عجب مدار ز نیرنگ اختراع مروت

    که همچوآه زدل بگذرد سنانش ولرزد

    بود ترحم عشقت به حال ناکسی من

    چو مشت خس‌ که ‌کند شعله امتحانش و لرزد

    به محفل تو که اظهار مدعاست تحیر

    نفس در آینه پنهان کند فغانش و لرزد

    به وصل وحشتم از دل نمی‌رود چه توان کرد

    که سست مشق رسد تیر بر نشانش و لرزد

    به عافیت نی‌ام ایمن ز آفتی‌ که ‌کشید

    چون آن غریق ‌که آرند بر کرانش و لرزد

    ز بسکه شرم سجودش گداخت پیکر بیدل

    چو عکس آب نهد سر بر آستانش و لرزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha