کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همّت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد

    برخم‌ تسلیم زن‌ تا سر به پشت‌پا رسد

    تا ز مستی تردماغی‌، انفعال آماده باش

    آخر از صهبا خمی برگردن مینا رسد

    فطرت آفتهاکشد تا نقش بربندد درست

    اولین جام شکست از شیشه بر خارا رسد

    غافل ازکیفیت پیغام یکتایی مباش

    قاصد او می‌رسد هرجا دماغ ما رسد

    عالمی را بی‌بضاعت‌ کرد سودای شعور

    نقدی از خود کم کند هرکس به جنسی وارسد

    راحت آبادی‌ که وحشت بانی آثار اوست

    گرکسی تا پای دیوارش رسد صحرا رسد

    نور شمع عزتم اما در این ظلمت‌سرا

    عالمی پهلو تهی سازدکه بر من جا رسد

    همچو بوی غنچه از ضعفی‌که دارم در کمین

    امشبم‌ گر جان رسد بر لب نفس فردا رسد

    پیکرم چون شمع از ننگ زمینگیری‌ گداخت

    سر به ره می‌افکنم تا پا به خواب پا رسد

    همنشینان زین چمن رفتند من هم بعد از این

    بشکنم رنگی‌که فریادم به آن‌ گلها رسد

    غنچه شو بوی گل طرز کلامم نازک است

    بی‌تأمل نیست ممکن‌ کس به این انشا رسد

    خودسری بیدل چه مقدار آبیار وهمهاست

    سرو زین اندام می‌خواهد به آن بالا رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha