کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد

    ز رفتن دست می‌باید به جای‌ گام بردارد

    د‌ر این‌گلشن‌ ز دور فرصت‌ عشرت چه می‌پرسی

    که می خمیازه‌ گردیده است تا گل جام بردارد

    من آن صیدم‌ که در عرض تماشاگاه تسخیرم

    ز حیرت کاسهٔ دریوزه چشم دام بردارد

    به تکلیف بلندی خون مکن مشت غبارم را

    دماغ نیستی تا کی هوای بام بر دارد

    به صد مصر شکر نتوان قناعت با شکر بستن

    کرم مشکل‌ که از طبع‌ گدا ابرام بردارد

    دل آهنگ‌ گدازی دارد و کم‌ظرفی طاقت

    کبابم را مباد روی آتش و خام بردارد

    ندامت ساقی‌ است اینجا به افسوسی قناعت ‌کن

    مگر دستی ‌که بر هم سوده باشی جام بردارد

    درین بازار سودی نیست جز رنج پشیمانی

    سحر هرکس دکانی چیده باشد شام بردارد

    هواپیمای عنقا شهرتی مپسند همت را

    نگین بی‌نشان حیف است ننگ نام بردارد

    به رنگی سرگران افتاده‌ایم از سخت‌جانیها

    که دشواراست قاصد هم زما پیغام بردارد

    هوس تسخیر معشوقان بازاری مشو بپدل

    کسی تا کی پی این وحشیان رام بردارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha