بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۸۷: درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد ز رفتن دست می باید به جای گام بردارد د ر این گلشن ز دور فرصت عشرت چه می پرسی که می خمیازه گردیده است تا گل جام بردارد من آن صیدم که در عرض تماشاگاه تسخیرم ز حیرت کاسهٔ دریوزه چشم دام بردارد به تکلیف بلندی خون مکن مشت غبارم را دماغ نیستی تا کی هوای بام بر دارد به صد مصر شکر نتوان قناعت با شکر بستن کرم مشکل که از طبع گدا ابرام بردارد دل آهنگ گدازی دارد و کم ظرفی طاقت کبابم را مباد روی آتش و خام بردارد ندامت ساقی است اینجا به افسوسی قناعت کن مگر دستی که بر هم سوده باشی جام بردارد درین بازار سودی نیست جز رنج پشیمانی سحر هرکس دکانی چیده باشد شام بردارد هواپیمای عنقا شهرتی مپسند همت را نگین بی نشان حیف است ننگ نام بردارد به رنگی سرگران افتاده ایم از سخت جانیها که دشواراست قاصد هم زما پیغام بردارد هوس تسخیر معشوقان بازاری مشو بپدل کسی تا کی پی این وحشیان رام بردارد بیدل دهلوی