کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شرم‌قصورم از سخن‌، شکوه‌اعتبار برد

    آینه‌درای عرق از نفسم غبار برد

    جز خط جاده ادب قاصد مدعا نبود

    لغزش پا به دامنم نامه به‌ کوی یار برد

    بسکه به بارگاه فضل‌، رسم قبول عام بود

    هرکه بضاعتی نداشت آرزوی نثار برد

    عبرت میکشان یاس سوخت دماغ مستی‌ام

    هرکه قدح به سنگ زد ازسر من خمار برد

    بی‌رخت از هجوم درد بسکه جنون بهانه‌ام

    رنگم اگر پری شکست ناله به‌کوهسار برد

    حرص در آرزوی جاه رنگ حضور فقر باخت

    نقد بساط عالمی فکر همین قمار برد

    زبن‌عملی‌که وهم خلق غره طاقت خود است

    جز به عدم نمی‌توان حسرت مزد کار برد

    شعل هوس به هیچکس نوبت آگهی نداد

    ذوق حنا ز دست ما دامن آن نگار برد

    چون نفس از فسون دل آبله پای حیرتم

    جز غم‌کوتهی نبود ازگره آنچه تار برد

    آه که گوش عبرتی محرم راز ما نشد

    ناله به هرکجا دمید، ریشه به پنبه‌زار برد

    تا رقم چه مدعا سرخط‌کلک آرزوست

    دیده سیاهیی ‌که داشت کاتب انتظار برد

    بیدل ازبن دو دم نفس‌ کایت عبرت است و بس

    شخص عدم ز نام من خجلت اشتهار برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha