کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد

    شرم تغافل آخر حق وفا ادا کرد

    خاک رهیم ما را آسان نمی‌توان دید

    مژگان خمید تا چشم آهنگ پیش پا کرد

    گرد بساط تسلیم در عجز نازها داشت

    پرواز خود سریها زان دامنم جدا کرد

    یا رب که خشک گردد مانند شانه دستش

    مشاطه‌ای‌که دل را از طرهء تو واکرد

    فطرت ز خلق می خواست آثار قابلیت

    جز دردسر نبودیم ما را به ما رها کرد

    غرق نم جبینم از خجلت تعین

    کار هزار توفان این یک عرق حیا کرد

    گفتیم شخص هستی نازی به شوخی آرد

    تمثال جلوه‌گر شد آیینه خنده‌ها کرد

    دانش جنون شد اما نگشود رمز تحقیق

    بند قبال نازی پیراهنم قباکرد

    در عقدهٔ تعلق فرسوده بود فطرت

    ازخودگسستن آخر این رشته را رساکرد

    ای وهم غیر ما را معذور دار و بگذر

    دل‌خانه‌ای‌ست‌کانجا نتوان به زور جاکرد

    رستن ز قلزم وهم از سرگذشتنی داشت

    یاس این‌کدو به خود بست‌ تا زندگی شناکرد

    دست ترحم‌کیست مژگان بیدل ما

    بر هرکه چشم واشد پیش از نگه دعا کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha