بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۸۲: امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد شرم تغافل آخر حق وفا ادا کرد خاک رهیم ما را آسان نمی توان دید مژگان خمید تا چشم آهنگ پیش پا کرد گرد بساط تسلیم در عجز نازها داشت پرواز خود سریها زان دامنم جدا کرد یا رب که خشک گردد مانند شانه دستش مشاطه ای که دل را از طرهء تو واکرد فطرت ز خلق می خواست آثار قابلیت جز دردسر نبودیم ما را به ما رها کرد غرق نم جبینم از خجلت تعین کار هزار توفان این یک عرق حیا کرد گفتیم شخص هستی نازی به شوخی آرد تمثال جلوه گر شد آیینه خنده ها کرد دانش جنون شد اما نگشود رمز تحقیق بند قبال نازی پیراهنم قباکرد در عقدهٔ تعلق فرسوده بود فطرت ازخودگسستن آخر این رشته را رساکرد ای وهم غیر ما را معذور دار و بگذر دل خانه ای ست کانجا نتوان به زور جاکرد رستن ز قلزم وهم از سرگذشتنی داشت یاس این کدو به خود بست تا زندگی شناکرد دست ترحم کیست مژگان بیدل ما بر هرکه چشم واشد پیش از نگه دعا کرد بیدل دهلوی