کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیهات دم بازپسین عرض ادب برد

    رشک نفسم سوخت‌ که نام تو به لب برد

    بر عالم فطرت‌ دل بی‌درد ستم کرد

    نشکستن این شیشه قیامت به حلب برد

    فرصت نرسانید به مقصد نفسم را

    این شمع پیام سحری داشت‌ که شب برد

    ای غنچه دودم تنگی دل مغتنم انگار

    زبن غمکده هرگاه الم رفت طرب برد

    فریاد که بی‌ مطلبی پیش نبردم

    همت خجلم‌ کرد ز جایی ‌که طلب برد

    چون شمع به بیماری دل ساخته بودم

    فرصت به تکلف عرقی‌ کرد که تب برد

    قاصد، نشوی منفعل لغزش مستان

    خواهد همه جا نامهٔ ما برگ عنب برد

    درد طلب عشق در آفاق‌ که دارد

    کم نیست‌ که لیلی غم مجنون به عرب برد

    گر ‌مرگ نمی‌بود غم خلق‌ که می‌خورد

    صد شکر که اینجا همه‌کس روز به شب برد

    این آدم وحوا شرف نسبت هستی است

    بیدل نتوان پیش عدم نام نسب برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha