به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را
ز غفلت میپرستی چند چون زردشت، آتش را
به ترک ظلم، ظالم برنگردد از مزاج خود
همان اخگر بودگر جمعگردد مشت آتش را
مشو با تندخویی از عدوی سادهدل ایمن
کهآخرروی نرم آب خواهدکشت آتش را
به اهل سوزکاوش داغ جانکاهی به بار آرد
چوشمع زروی نادانی مزن انگشت آتش را
شرار خردهٔ زر، خرمنگل راست برق آخر
چرا ای غنچه بیرون نفکنی ازمشت آتش را
خیال التفاتش از عتابم بیش میسوزد
بهگرمی فرق نتوان یافت روازپشت آتش را
نهتنها ناله زنهاریست از برق عتاب او
به قدر شعله اینجا میدمد انگشت آتش را
زر از دست خسان نتوان به جز سختی جداکردن
که بیآهن نخواهد ریخت سنگ ازمشت آتش را
به سعی ظلمکی رفع مظالم میشود بیدل
به آب خنجروشمشیرنتوانکشت آتش را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.