کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرجا دلی تپیدن شوق خیال داشت

    گرد به باد رفتهٔ من رقص حال داشت

    روزی که عشق زد رقم ناتوانی‌ام

    چون خامه استخوان تنم مغز نال داشت

    رازم ز بی‌نقابی اظهار اشک شد

    عریانی اینقدر عرق انفعال داشت

    درکیش عشق ساز رهایی ندامت است

    افسوس طایری ‌که به دام تو بال داشت

    امروز نیست داغ تو خلوت‌ فروز دل

    خورشید ریشه در دل ماه از هلال داشت

    از دل به غیر شعلهٔ آهی نشد بلند

    عرض سراسر چمنم یک نهال داشت

    در بحر احتیاج ‌که موجش تپیدن است

    آسایشی که داشت لب بی‌سؤال داشت

    بیهوده همچو صبح دمیدیم و سوختیم

    فصل بهار بی ‌نفسی اعتدال داشت

    دل خون شد و کسی به فغانش نبرد پی

    این چینی شکسته زبان سفال داشت

    از دل غبار هستی موهوم شسته‌ایم

    رفت آنکه لوح آینهٔ ما مثال داشت

    عمرم‌،‌کی‌ آمدم که دهم عرض رفتنی

    تهمت خرامی‌ام قدم ماه و سال داشت

    تنها نه بیدل از تپش آرام منزل است

    هر بسمل‌، آشیان طرب‌، زبر بال داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha