کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز درد یآس ندانم‌کجاکنم فریاد

    قفس شکسته‌ام و آشیان نمانده به یاد

    به برقی از دل مایوس‌ کاش در گیرم

    کباب سوختنم چون چراغ در ره باد

    به غربت از من بی‌بال وپر سلام رسان

    که مردم و نرسیدم به خاطر صیاد

    چو شمع خواستم احرام وحشتی بندم

    شکست آبلهٔ پا به گردنم افتاد

    ز تنگی دلم امکان پرگشودن نیست

    شکسته‌اند غبارم به بیضهٔ فولاد

    چه ممکن است ‌کشد نقش ناتوانی من

    مگر به سایهٔ مو خامه بشکند بهزاد

    اگر ز درد گرانجانی‌ام سوال کنند

    چو کوه از همه عضوم جواب بابد داد

    ز هیچکس به نظر مژدهٔ سلامم نیست

    مگر ز سیل کشم حرف خانه‌ات آباد

    ز فوت فرصت وصلم دگر مگوی و مپرس

    خرابه خاک به سر ماند و گنج رفت بباد

    غبار من به عدم نیز پرفشان تریست

    ز صید من عرقی داشت بر جبین صیاد

    کشاکش نفسم تنگ ‌کرد عالم را

    خوش آنکه بگسلد این رشته تا رسم به‌ گشاد

    ز شمع باعث سوز وگداز پرسیدم

    به‌گریه‌گفت‌: مپرس از ندامت ایجاد

    بهار عشق و شکفتن خیال باطل‌کیست

    ز سعی تیشه مگرگل به سر زند فرهاد

    ستمکش دل مایوسم وعلاجی نیست

    کسی مقابل آیینهٔ شکسته مباد

    ترحم است بر آن صید ناتوان بیدل

    که هردم ازقفسش چون نفس‌کنند ازاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha