کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد

    غبار راه جولان تو با من‌ کارها دارد

    چو شمع از کشتنم پنهان نشد داغ تمنّایت

    به بزم حسرتم ساز خموشی هم صدا دارد

    مباد آفت تماشاخانهٔ گلزار حسرت را

    که آنجا رنگهای رفته هم رو بر قفا دارد

    در این‌ وادی ‌که قطع‌ الفت است اسباب جمعیّت

    بنالد بیکسی بر هر که چشم از آشنا دارد

    که می‌گوید به آن صیاد پیغام‌گرفتاران

    قفس بر طایر ما گرنه راه ناله وادارد

    به این آوارگیها گردباد دشت توحیدم

    بنای من به ‌گرد خوبش ‌گردیدن به پا دارد

    خیالی می‌کند شوخی‌کدام اظهار وکو هستی

    هنوز این نقشها در خامهٔ‌ نقاش جا دارد

    شرر در سنگ می‌رقصد، می ‌اندر تاک می‌جوشد

    تحیّر رشتهٔ سازست و خاموشی صدا دارد

    بهار انجمن وحشی‌ست از فرصت مشو غافل

    که عشرت در شکفتنهای ‌گل آواز پا دارد

    به انداز تغافل پیش باید برد سودایی

    که جنس جلوه عریان است و چشم ما حیا دارد

    حذر کن از تماشاگاه نیرنگ جهان بیدل

    تو طبع نازکی داری و این ‌گلشن هوا دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha