کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد

    تا حشر غبار من بر آب‌گهر خندد

    بی‌جلوهٔ او تا چند از سیرگل و شبنم

    اشکم ز نظر جوشد داغم به جگر خندد

    یک خندهٔ او برق بنیاد دو عالم شد

    دیگر چه بلا ربزد گر بار دگر خندد

    جوش چمن از خجلت در غنچه نفس دزدد

    آنجا که ‌گل داغم از آه سحر خندد

    یک شبنم از این گلشن بی‌چشم تماشا نیست

    چندان‌که حیا بالد سامان نظر خندد

    یاد دم شمشیرت هرجا چمن آراید

    چون شمع سراپایم یک رفتن سر خندد

    افسردگی دل را از آه‌ گشایش‌ کو

    سنگ است و همان‌کلفت هرچند شرر خندد

    از چرخ کمان پیکر با وهم تسلی شو

    کم نیست از این خانه یک حلقهٔ در خندد

    آنجا که ز هم ریزد چار آینهٔ امکان

    یک جبههٔ تسلیمم صدگل به سپر خندد

    از خجلت بیدردی داغ است سراپایم

    مژگان به عرق‌گیرم تا دیدهٔ تر خندد

    بی‌جلوه او بید‌ل زین باغ چه ‌گل چیند

    در کسوت چاک دل چون صبح مگر خندد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha