کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش از نظر خیال تو دامن‌کشان‌گذشت

    اشک آنقدر دوید ز پی کز فغان ‌گذشت

    تا پر فشانده‌ایم ز خود هم گذشته‌ایم

    دنیا غم تو نیست‌که نتوان از آن‌گذشت

    دارد غبار قافلهٔ ناامیدی‌ام

    از پا نشستنی‌که ز عالم توان‌گذشت

    برق و شرار محمل فرصت نمی‌کشد

    عمری نداشتم‌که بگویم چسان‌گذشت

    تا غنچه دم زند ز شکفتن بهار رفت

    تا ناله گل کند ز جرمن کاروان گذشت

    بیرون نتاخته‌ست ازین عرصه هیچ کس

    واماندنی‌ست اینکه توگو.بی فلان‌گذشت

    ای معنی آب شو که ز ننگ شعور خلق

    انصاف نیز آب شد و از جهان‌گذشت

    یک نقطه پل ز آبلهٔ پا کفایت است

    زین بحر همچو موج ‌گهر می‌توان ‌گذشت

    گر بگذری ز کشمکش چرخ واصلی

    محو نشانه است چو تیر از کمان‌ گذشت

    واماندگی ز عافیتم بی‌نیاز کرد

    بال آنقدر شکست که از آشیان‌ گذشت

    طی شد بساط عمر به پای شکست رنگ

    بر شمع یک بهار گل زعفران ‌گذشت

    دلدار رفت و من را بی وداعی سوخت

    یارب چه برق بر من آتش به جان‌گذشت

    تمکین ‌کجا به سعی خرامت رضا دهد

    کم نیست اینکه نام توام بر زبان ‌گذشت

    بیدل چه مشکل است ز دنیاگذشتنم

    یک ناله داشتم‌ که ز هفت آسمان‌ گذشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha