کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بعدازین باید سراغ‌من ز خاموشی‌گرفت

    داشتم نامی درین یارن فراموشی‌گرفت

    پردهٔ ناموس هستی بود آغوش‌کفن

    از نفس آیینه تنگ آمد نمدپوشی‌گرفت

    دوستان را ما وتو افکند دور از یکدگر

    ای غبار آخر سر راه به همجوشی‌گرفت

    گر به‌این آهنگ جوشد نغمهٔ ساز وفاق

    صورخواهد چون طنین پشه سرگوشی‌گرفت

    الفت دلها فشار توأم بادام داشت

    عبرت اینجا باج تنگی از هماغوشی‌گرفت

    برنگشت از دشت استغنا غبار رفته‌ام

    ازکه‌پرسم دامن نازی‌که بیهوشی‌گرفت

    شکرکن بیدل‌که درتوفان نیرنگ شعور

    عالمی شد غرق و دست ما قدح‌نوشی‌گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha