کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکس‌اینجا یکدودم‌دکان بسمل چید و رفت

    ساعتی ‌در خاک ‌ره‌، ‌لختی به‌خون ‌غلتید و رفت

    هرکه را با غنچهٔ این باغ‌کردند آشنا

    همچوبوی‌گل به آه بیکسی‌پیچید ورفت

    صبح تا طرز بنای عمر را نظاره‌ کرد

    رایت دولت به خورشد فلک بخشید و رفت

    ای حباب ازتشنگی تا چند باشی جان به لب

    دامن امید ازبن‌گرداب باید چید و رفت

    رنگ آسایش ندارد نوبهار باغ دهر

    شبنم‌اینجا یک سحر در چشم تر خوابید و رفت

    چون شرر ساز نگاهی داشتیم اما چه سود

    لمعهٔ‌کمفرصتیها چشم ما پوشید و رفت

    هر قدم در راه الفت داغ دارد سایه‌ام

    کز ضعیفی تا سرکویت جبین مالید و رفت

    شانه هم هرچند اینجا دسته‌بند سنبل است

    ازگلستانت همین آیینه‌گلها چید و رفت

    گوهر اشکی‌ که پروردم به چشم انتظار

    درتماشای تو از دست نگه غلتید و رفت

    شمع از این محفل سراغ گوشهٔ امنی نداشت

    چون‌ نگه ‌خود را همان ‌در چشم ‌خود دزدید و رفت

    شوخی عرض نمود اینجا خیالی بیش نیست

    صورت ما هم به چشم بسته باید دید و رفت

    تا بهارت از خزان پر بی‌تأمل نگذرد

    هر قدم می‌بایدت چون رنگ برگردید و رفت

    چشم عبرت هرکه براوراق روزوشب‌گشود

    همچو بیدل معنی بیحاصلی فهمید و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha