بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۳: دوش از نظر خیال تو دامنکشانگذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش از نظر خیال تو دامن کشان گذشت اشک آنقدر دوید ز پی کز فغان گذشت تا پر فشانده ایم ز خود هم گذشته ایم دنیا غم تو نیست که نتوان از آن گذشت دارد غبار قافلهٔ ناامیدی ام از پا نشستنی که ز عالم توان گذشت برق و شرار محمل فرصت نمی کشد عمری نداشتم که بگویم چسان گذشت تا غنچه دم زند ز شکفتن بهار رفت تا ناله گل کند ز جرمن کاروان گذشت بیرون نتاخته ست ازین عرصه هیچ کس واماندنی ست اینکه توگو.بی فلان گذشت ای معنی آب شو که ز ننگ شعور خلق انصاف نیز آب شد و از جهان گذشت یک نقطه پل ز آبلهٔ پا کفایت است زین بحر همچو موج گهر می توان گذشت گر بگذری ز کشمکش چرخ واصلی محو نشانه است چو تیر از کمان گذشت واماندگی ز عافیتم بی نیاز کرد بال آنقدر شکست که از آشیان گذشت طی شد بساط عمر به پای شکست رنگ بر شمع یک بهار گل زعفران گذشت دلدار رفت و من را بی وداعی سوخت یارب چه برق بر من آتش به جان گذشت تمکین کجا به سعی خرامت رضا دهد کم نیست اینکه نام توام بر زبان گذشت بیدل چه مشکل است ز دنیاگذشتنم یک ناله داشتم که ز هفت آسمان گذشت بیدل دهلوی