کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت

    تورا در آینه می‌دید و جستجوی تو داشت

    به هر دکان‌که درین چارسو نظرکردم

    دماغ ناز تو سودای گفتگوی تو داشت

    به دور خمکدهٔ اعتبارگردیدیم

    سپهر و مهر همان‌ساغر و سبوی تو داشت

    ز خلق این همه غفلت‌که می‌ کند باور

    تغافل توز هرسو نظربه سوی تو داشت

    نظربه رنگ توبستم نظربه رنگ توبود

    خیال روی توکردم خیال روی تو داشت

    ز ما و من چقدر بوی ناز می‌آید

    نفس به هرچه دمیدند های و هوی تو داشت

    غرور و ناز تو مخصوص‌کج‌کلاهان نیست

    شکسته رنگی ما هم خمی ز موی تو داشت

    هزار پرده دریدند و نغمه رنگ نبست

    زبان خلق همان معنی مگوی تو داشت

    چه جرعه‌هاکه نه بر خاک ریختی زاهد

    به این حیا نتوان پاس آبروی تو داشت

    به سجده خاک شدی همچو اشک و زین غافل

    که خاک هم تری از خشکی وضوی توداشت

    به‌گردش نگهت پی نبرد فطرت تو

    که سبحهٔ تو چه زنار درگلوی تو داشت

    درین حدیقه به صد رنگ پر زدم بیدل

    ز رنگ در نگذشتم‌که رنگ و بوی تو داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha