کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را

    به غلتانی رساند آب درگوهر روانی را

    چوگل‌دروقت پیری می‌کشی خمیازهٔ‌حسرت

    مکن ای غنچه صرف خواب شبهای جوانی را

    نباید راستی از چرخ کجرو آرزوکردن

    مبادا با خدنگیها بدل سازی‌کمانی را

    چه داری از وجود ای ذره غیر ازوهم پروازی

    عدم باش و غنیمت‌دار خورشید آشیانی را

    غرور و فتنه‌ها در سر سجود و عافیت در بر

    زمین تا می‌توانی بود مپسند آسمانی را

    شد از موج نفس روشن‌که بهرکشت آمالت

    ز مو باریکتر آبی‌ست جوی زندگانی را

    لب زخمم به موج خون نمی‌دانم چه می‌گوید

    مگرتیغ تو دریابد زبان بی‌زبانی را

    سبکروحی چو رنگ‌ عاشقان دارد غبار من

    همه‌گر زر شوم بر خویش نپسندم‌گرانی را

    چمن‌پرداز دیدرم ز حیرت چشم آن دارم

    که چون طاووس در آیینه‌گیرم پرفشانی را

    به مضمون‌کتاب عافیت تا وارسی بیدل

    به رنگ سایه روشن‌کن سواد ناتوانی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha