کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت

    حیرت از آیینه‌ام دستی به زیر سنگ داشت

    یاد آن عیشی‌که از نیرنگ جولان‌کسی

    گرد من د‌ر پرده چون صبح بهاران‌رنگ داشت

    تا نفس بال فغان زد رنگ صحرا ریخت دل

    عمرها این شمع خامش‌کلبه‌ام را تنگ داشت

    کامرانیها بالا شد ورنه از بیحاصلی

    دست برهم سودهٔ من دامنی در چنگ د‌اشت

    آب می‌گشتیم‌کاش از عرض صافیهای دل

    کان تنزه جلوه از آیینه‌داران ننگ داشت

    ترک تمکین جوهر ادراک ما بر باد داد

    آتش ما اعتبار آبرو در سنگ داشت

    عشق هم دارد تلافیها‌که چون مینای می

    هرقدر خون بود در دل چهرهٔ ما رنگ داشت

    تا کی از شرم تماشا بایدم‌گردید آب

    ای خوش آن آیینه‌کز هستی نقاب زنگ داشت

    بسکه ما بیچارگان آفت نصیب افتاده‌ایم

    رنگ ما بشکست اگر د‌ل با تپیدن جنگ داشت

    منفعل از دعوی نشو و نمای هستی‌ام

    ساز من در خاک بیدل بیش ازین آهنگ داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha