کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز درگلشن ز خویشم می‌برد افسون آب

    در نظر طرز خرامی دارم از مضمون آب

    شورش امواج این دریا خروش بزم‌کیست

    نغمه‌ای تر می‌فشارد مغزم از قانون آب

    برنمی‌دارد دورنگی طینت روشندلان

    در رگ‌موجش همان‌آب است رنگ خون آب

    همچو شبنم اشک ما آیینهٔ آه است و بس

    بر هوا ختم است اینجا وحشت مجنون آب

    شد عرق شبنم طرازگلستان شرم یار

    این‌گهر بود انتخاب نسخهٔ موزون آب

    آرزوگر تشنهٔ رفع غبار حسرت است

    با وجود تیغ او نتوان شدن ممنون آب

    نیست سیر عالم نیرنگ جای دم زدن

    عشق دریاهای آتش دارد و هامون آب

    معنی آسودگی نفس طلسم خامشی‌ست

    برمن ازموج‌گهرشد روشن این مضمون آب

    طبعم از آشفتگی دام صفای دیگر است

    درخور امواج باشد حسن روزافزون آب

    قلزم امکان نم موج سرابی هم نداشت

    تشنگیهاکرد ما را اینقدر مفتون آب

    وحدت‌از خودداری‌ما تهمت‌آلود دویی‌ست

    عکس در آب است تا استاده‌ای بیرون آب

    صاف‌طبعانند بیدل بسمل شوق بهار

    جادهٔ رگهای گل دارد سراغ خون آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha