کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است

    غنچه را پاس نفس شیرازهٔ جمعیت است

    لذت آسودگی آشفتگان دانند و بس

    زلف را هر حلقه در خمیازهٔ جمعیت است

    جبر به مردن منزل آرام نتوان یافتن

    گور اگر لب واکند دروازهٔ جمعیت است

    همچوگردابم در این دریای توفان اعتبار

    عمرها شدگوش برآوازهٔ جمعیت است

    سوختن خاکسترآراگشت مفت عافیت

    شعلهٔ ما را نوید تازهٔ جمعیت است

    گل بقدر غنچه‌گردیدن پریشان می‌شود

    تفرقه آیینهٔ اندازهٔ جمعیت است

    خاکساریهای بیدل در پریشان مشربی

    شاهد آشفتگی را غازهٔ جمعیت است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha