کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرمایهٔ عذر طلبم از همه بیش است

    در قافلهٔ اشک همین آبله پیش است

    جهدی ‌که ز فکر حسد خلق برآیی

    خاری ‌که به پایی نخلد مرهم ریش است

    تا مرگ فسردن نکشد طینت مردان

    آتش‌همه دم‌سوختهٔ غیرت‌خویش است

    جایی‌که ز خط تو نمو سبز نگردد

    فردوس اگر تل شود انبار حشیش است

    از برگ طراوت نگهی آب ندادیم

    سرسبزی این باغ به شاخ بز و میش است

    از سنگ شرر گم نشد از خاک غبارش

    ازیأس بپرسیدکه راحت به‌چه‌کیش است

    بسته‌ست قضا ربط علابق به‌گسستن

    هشدارکه بیگانگیی با همه خویش است

    دکان عبدم مایهٔ تغییر ندارد

    ماییم و متاعی‌ که نه‌ کم بود و نه بیش است

    بیدل به ادب باش‌ که در پیکر انسان

    گر رگ ‌کند اظهارپری تشنهٔ نیش است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha