کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مشاطهٔ شوخی‌که به دستت دل ما بست

    می‌خواست چمن طرح‌کند رنگ حنا بست

    آن رنگ‌که می‌داشت دریغ از ورق گل

    از دور کف دست تو بوسید و به پا بست

    آخرچمنی را به سرانگشت تو پیچید

    وا کرد نقاب شفق و غنچه نما بست

    آب است ز شبنم دل هر برگ ‌گل امروز

    کاین رنگ چمن ساز وفا سخت بجا بست

    زین نور که از شمع سرانگشت تو گل ‌کرد

    تا شعله زند آتش یاقوت حنا بست

    کیفیت‌ گل‌ کردن این غنچه به رنگی‌ست

    کز حیرت سرشار توان آینه‌ها بست

    ارباب نظر را به تماشای بهارش

    دست مژه‌ای بود تحیر به قفا بست

    تا چشم‌ گشاید مژه آغوش بهار است

    رنگ سر ناخن چقدر عقده‌گشا بست

    گر وانگری صنعت مشاطگیی نیست

    سحراست‌که برپنجهٔ خور- سها بست

    تا عرضه دهد منتخب نسخهٔ اسرار

    طراح چمن معنی هرغنچه جدا بست

    بیدل ‌تو هم از شوق چمن شو که به این رنگ

    شیرازه‌ی دیوان تو امروز حنا بست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha