کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل در قدم آبله پایان‌که شکسته‌ست

    این‌شیشه به‌هرکوه‌و بیابان‌که شکسته‌ست

    جز صبر به آفات قضا چاره نشاید

    در ناخن تدبیر نیستان‌که شکسته‌ست

    با سختی ایام درشتی مفروشید

    ای‌بیخبران سنگ به دندان‌که شکسته‌ست

    گر ناز ندارد سر سوتش غبارم

    دامان تو، ای سرو خرامان‌که شکسته‌ست

    هر سو چمن‌آرایی نازی‌ست درین باغ

    آیینه به این رنگ گل‌افشان‌که شکسته‌ست

    گل بی‌تپشی نیست جگرداری رنگش

    جز خنده بر این‌زخم نمکدان‌که شکسته‌ست

    گرعجز عنان‌گیر ز خود رفتن من نیست

    رنگم چوگل‌شمع پریشان‌که شکسته‌ست

    با چاک جگر بایدم ازخویش برون جست

    چون‌صبح‌به‌رویم در زندان‌که شکسته‌ست

    کر موج ندارد تب وتاب نم اشکم

    در چشم‌محیط این‌همه‌مژگان‌که شکسته‌ست

    عم‌ری‌ست جنون‌می‌کنم از خجلت افلاس

    دستی‌که ندارم به گریبان‌که شکسته‌ست

    هر ذره جنون چشمی از دیدهٔ آهوست

    آیینهٔ مجنون به بیابان‌که شکسته‌ست

    بیدل نفسی چند فضولی‌کن وبگذر

    بر خوان‌کریمان دل مهمان‌که شکسته‌ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha