بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۰: دل در قدم آبله پایانکه شکستهست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل در قدم آبله پایان که شکسته ست این شیشه به هرکوه و بیابان که شکسته ست جز صبر به آفات قضا چاره نشاید در ناخن تدبیر نیستان که شکسته ست با سختی ایام درشتی مفروشید ای بیخبران سنگ به دندان که شکسته ست گر ناز ندارد سر سوتش غبارم دامان تو، ای سرو خرامان که شکسته ست هر سو چمن آرایی نازی ست درین باغ آیینه به این رنگ گل افشان که شکسته ست گل بی تپشی نیست جگرداری رنگش جز خنده بر این زخم نمکدان که شکسته ست گرعجز عنان گیر ز خود رفتن من نیست رنگم چوگل شمع پریشان که شکسته ست با چاک جگر بایدم ازخویش برون جست چون صبح به رویم در زندان که شکسته ست کر موج ندارد تب وتاب نم اشکم در چشم محیط این همه مژگان که شکسته ست عم ری ست جنون می کنم از خجلت افلاس دستی که ندارم به گریبان که شکسته ست هر ذره جنون چشمی از دیدهٔ آهوست آیینهٔ مجنون به بیابان که شکسته ست بیدل نفسی چند فضولی کن وبگذر بر خوان کریمان دل مهمان که شکسته ست بیدل دهلوی