به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سخت جانی از من محزون که باور داشتهست
زندگانی بی تو این مقدار لنگر داشتهست
خار خار موج در خونم قیامت میکند
خنجر نازتنمیدانم چهجوهر داشتهست
بر رهت چون نقش پا از من صدایی برنخاست
پهلوی بیمار الفت طرفه بستر داشتهست
حسرت مستان این بزم از فضولی میکشم
شرماگر باشد عرقهم می بهساغر داشتهست
بزمها از رشتهٔ شمعیست لبریز فروغ
اینقدر بالیدنم پهلوی لاغر داشتهست
پروازها جمع است در مژگان من
گر همه خوابیده باشم بالشم پر داشتهست
؟؟؟ پروازها جمع است درمژگان من
پنجهٔ بیکار هم خاریدن سر داشتهست
نیست جز نامحرمی آثار این زندانسرا
خانهٔ زنجیر یکسر حلقهٔ در داشتهست
دست بر هم سودن ما آبله آورد بار
چونصدف بیحاصلیها نیزگوهر داشتهست
چون تریا پا بهگردون سودهایم از عاجزی
آبله ز خاک ما را تاکجا برداشتهست
دل مصفاکن جهان تسخیری آن مقدار نیست
آینه صیقل زدن ملک سکندر داشتهست
بیدل از خورشید عالمتاب باید وارسید
یک دل روشن چراغ هفتکشور داشتهست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.