به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
برق آفت لمعه در بیضبطی اسرار داشت
نعرهٔ منصور تا گردن فرازد دار داشت
نغمهٔ تار نفس بیمژدهٔ وصلی نبود
نبض دل تا میتپید آواز پای یار داشت
دور باش منع دیدن پیش ییش جلوه است
لنترانی برق چندین شعلهٔ دیدار داشت
گرد پروازی ز هستی تا عدم پیوسته است
کاروان ما همین شور جرس دربار داشت
چشم پوشیدیم یکسان شد بلند وپست دهر
عالمی را شوخی نظاره ناهموار داشت
گر دل ما شد تغافلکشته جای شکوه نیست
جلوهٔ یکتاییاش آیینهها بسیار داشت
چون حباب از نیستی چشمی به هم آوردهایم
در خرابی خانهٔ ما سایهٔ دیوار داشت
از مروت عزتگل را سبب فهمیدن است
سر شد آن پاییکه پاس آبروی خار داشت
تاگشودم چشمگرم احرام از خود رفتنم
شمع در تحریک مژگان شوخی رفتار داشت
با نسیم وصل واآمیختگرد هستیام
بوی پیراهن عبیر طرفهای درکار داشت
دوش حیرانم خیالت در چه فکرافتاده بود
از تحیر هر بن مویمگریبان زار داشت
دانهٔ تاکی به چندین خط ساغر ریشهکرد
درگداز سبحهٔ ما عالمی زنار داشت
چونگل شمعیم بیدل بلبل باغ ادب
شعلهٔ آواز ما جمعیت منقار داشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.