کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست

    درد صهبا پنبه ‌گشت و بر سر مینا نشست

    بی‌توام‌ گرد ضعیفی بس که بر اعضا نشست

    ناله‌ام درکوچهٔ نی چون‌ گره صدجا نشست

    کس نمی‌فهمد زبان سوختن تقریر شمع

    در میان انجمن می‌بایدم تنها نشست

    می‌توان در خاکساری یافت اوج اعتبار

    آبله شد صاحب افسر، بسکه زیر پا نشست

    هر که را سررشتهٔ وضع حیا باشد به دست

    می‌تواند چون نگه در دیدهٔ بینا نشست

    شعلهٔ شوقت نشد پنهان به فانوس خیال

    همچو رنگ‌ این‌ می برون‌ از خلوت‌ مینا نشست

    سعی پرواز فنا را، اعتبار دیگر است

    رفت ‌گرد ما به جایی‌ کز فلک بالا نشست

    تیره‌باطن را چه سود از صحبت روشندلان

    صاف نبود زنگ با آیینه‌گر یک جا نشست

    ننگ وضع هم بساطیهای مجنون برنداشت

    گرد ما شد آب تا در دامن صحرا نشست

    شعلهٔ ما را درین بزم آرمیدن مفت نیست

    صد تپیدن سوخت تا یک داغ نقش یا نشست

    آبرو ذاتی‌ست بیدل ورنه مانند گهر

    مهرهٔ ‌گل هم تواند در دل دریا نشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha