کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر همه در سنگ بود آتش جدایی دید و سوخت

    وقت آن‌کس خوش که از مرکز جدا گردید و سوخت

    دی من و دلدار ربط آب وگوهر داشتیم

    این زمان باید ز قاصد نام او پرسید و سوخت

    خاک عاشق جامهٔ احرام صد دردسر است

    برهمن زین داغ صندل برجبین مالید و سوخت

    ازتب و تاب سپند این بساط آگه نی‌ام

    اینقدر دانم که در یاد کسی نالید و سوخت

    حلقهٔ صحبت دماغ شعلهٔ جواله داشت

    تا به خود پیچید تامل رنگ‌گردانید و سوخت

    دوزخی نقد است وضع خودسری هشیار باش

    شمع اینجا یک رگ گردن به خود بالید و سوخت

    انفعال عالم بیحاصلی برق است و بس

    چون نفس خلقی دکان سعی بیجا چید و سوخت

    شبنم از خورشید تابان صرفه نتوانست برد

    عالمی آیینه با رویت مقابل دید و سوخت

    وصف لعلت از سخن پرداخت افکار مرا

    بال موجی داشتم در گوهر آرامید و سوخت

    برده بودم تا سر مژگان نگاه حسرتی

    یاد خویت‌ کرد جرأت آتش اندیشید و سوخت

    نخل من زین باغ حرمان نوبر رنگی نکرد

    چون چنار آخر کف دستی به هم سایید و سوخت

    اینقدر کز گرم و سرد دهر داغ عبرتم

    شعله را باید به حالم تا ابد لرزید وسوخت

    دوستان آخر هوای باغ امکانم نساخت

    همچو داغ لاله دربرگ ‌گلم پیچید و سوخت

    از جنون جولانی تحقیق این بیدل مپرس

    شعلهٔ جواله‌ای بر گرد خود گردید و سوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha