کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشئهٔ هستی به دور جام پیری نارساست

    قامت خم گشته خط ساغر بزم فناست

    اهل معنی در هجو‌م اشک‌، عشرت چیده‌اند

    صبح را در موج شبنم خندهٔ دندان‌نماست

    عافیت خواهی‌، وداع آرزوی جاه ‌کن

    شمع این بزم از کلاه خود به‌کام اژدهاست

    گر ز اسرار آگهی کم نیست قصان ازکمال

    *ن خط پ‌*‌بار خواندی ابدایت‌ه انتهاست

    بعد مردن هم نی‌ام بی‌حلقهٔ زنجیر عشق

    هر کف خاکم به دام‌ گردبادی مبتلاست

    موی‌پیری‌می‌کشد مارا به‌طوف‌نیستی

    شعله‌سان خاکستر ما جامهٔ احرام ماست

    سینه‌صافان را هنر نبود مگر اسباب فقر

    جو‌هر اندر خانهٔ آیینه نقش بوریاست

    گر ز دامن پا کشیدی دست از آسایش بدار

    چون سخن از لب‌ قدم‌ بیرون نهد جزو هواست

    دستگاه از سجدهٔ حق مانع دل می‌شود

    دانه را گردنکشی سرمایهٔ نشو و نماست

    دوزخ نقد است دور از وصل جانان زیستن

    بی‌تو صبحم شام‌مرگ و شام ‌من روز جزاست

    شوق می‌بالد خیال ماحصل منظور نیست

    جستجو بی‌مقصداست‌وگفتگو بی‌مدعاست

    در عدم ‌هم‌ کم نخواهد گشت بیدل وحشتم

    شعله خاکستر اگر شد بال پروازش رساست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha