کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست

    چون گل درای قافلهٔ رنگ بیصداست

    تا سر نهاد‌ه ایم به خاک در نیاز

    مانند سایه جبههٔ ما محو نقش پاست

    بنیاد ما چو غنچه طلسم هوای توست

    تا سر بجاست بوی خیال تو مغز ماست

    کس رایگان نچید گل از باغ اعتبار

    آب عقیق و نشئهٔ می نیز خونبهاست

    عارف شکست رنگش از آگاهی‌ست و بس

    بوی رسیدگی به ثمر سیلی جفاست

    آن‌کیست فکر بی‌بری از پاش نفکند

    از سایه سرو نیز درین بوستان دوتاست

    ما را فنا شکنجهٔ پرواز شوق نیست

    شبنم دمی‌که رفت ز خود جوهر هواست

    ناآشنای صورت واماندگان نه‌ایم

    ما رابه قدر آبله‌، آیینه زیر پاست

    شوق فسرده از نگهی تازه می‌شود

    یک برگ کاه شعلهٔ وامانده را عصاست

    عمری‌ست ناز آینهٔ عجز می‌کشیم

    رنگ شکسته هم به مزاج دل آشناست

    هرچند ما به‌گرد خرامش نمی‌رسیم

    برگشته است آن مژه امیدها رساست

    بیدل چو نی ز ناله نداریم چاره‌ای

    تا راه جنبشی زنفس درگلوی ماست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha