کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکجا لعل تو رنگ خنده مستانه ریخت

    از خجالت آب‌گوهر چون می‌از پیمانه ریخت

    در غبار خاطر ما صد جهان عشرت گم است

    آبروی‌ گنجها در خاک این وبرانه ریخت

    چرخ حاسد، تا به بیدردی‌کند ما را هلاک

    جام زهر بی‌غمی درکام ما یارانه ریخت

    در طلسم زندگی ماییم و عیش سوختن

    کز گدز ما محبت شمع این‌ کاشانه ریخت

    حیرتی بودیم اکنون خار خار حسرتیم

    صنعت عشقت زما آیینه برد وشانه ریخت

    شب‌که شد زاهد به فیض‌ گردش جام آشنا

    سجده ‌جای‌جرعهٔ ‌می ‌بر زمین ‌رندانه ریخت

    نقد تاراج چمن در ریزش برگ ‌گل است

    رنگ ویرانی‌ست چون خشت از بنای خانه ریخت

    درد معشوقان به عاشق بیشتر دارد اثر

    شمع تا اشکی بیفشاند پر پروانه ریخت

    دوش ‌سودای‌ که‌ می‌زد شیشهٔ ‌اشکم ‌به سنگ

    کز مژه تا دامنم یک سر دل دیوانه ریخت

    زندگانی دستگاه خواب غفلت بود و بس

    چشم تا بیدارکردم‌ گوش بر افسانه ریخت

    التفات بی‌غرض سررشتهٔ تسخیر ماست

    صید ما خواهی برون دام باید دانه ریخت

    عقدهٔ دل را ز زلفش بازکردن مشکل ست

    بیدل اینجا ناخن از انگشت‌های شانه ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha