به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو شمع تا سحر افسانه میشود تب وتاب
نگاه برق خرام است جلوهای دریاب
اگر غنا طلبی مشق خاکساریکن
حضورگنج براتیست سرنوشت خراب
به فیضکاهلی آماده است راحت ما
که سایه راست ز پهلوی عجز بستر خواب
فریب جلوهٔ نیرنگ زندگی نخوری
که شستهاند ازین صفحه غیر نقش سراب
در آن بساطکه از رنگ آرزو پرسند
چو یاس در نفس ما شکسته است جواب
به دل اگر برسی جستجو نمیماند
تحیر است درآیینه شوخی سیماب
نماند در دل ما خونی از فشار غمت
به غنچگی زگل ماگرفتهاندگلاب
ز شرم حلقهٔ آن زلف حیرتی دارم
که ناف آهوی مشکین چرا نشدگرداب
عجبکه رشتهٔ پروین زهم نمیگسلد
چنینکه از عرق روی اوست درتب و تاب
زموج رنگ به دوران نشئهٔ نگهت
خط شکسته توان خواند از جبین شراب
غرور هستی او را فنای ماست دلیل
خمکلاه محیط است در شکست حباب
کسی چه چارهکند سرنوشت را بیدل
نشست سرخط موج ازجبین دریا آب
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.