کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب

    بی‌دماغی شیشه زد بر سنگ‌گفتم تا شراب

    بزم امکان را بود غوغای مستی تا به‌کی

    چند خواهد بود آخرجوش یک مینا شراب

    دور وهمی می‌توان طی‌کرد چون اوراق‌گل

    ساغر این بزم رنگ است و شکستنها شراب

    مست تا مخمور این میخانه محتاجند و بس

    وهم بنگ‌است اینکه‌گویی‌دارد استغنا شراب

    عمرها بودیم مخمور سمندر مشربی

    نیست از انصاف اگرریزی به خاک ما شراب

    بیقراران طلب سر تا قدم‌کیفیتند

    می‌کند ایجاد از هر عضو خود دریا شراب

    ساغر بزم خیالم نرگس مخمورکیست

    می‌روم مستانه از خود خورده‌ام‌گویا شراب

    صبح ز خمیازه آخر جام شبنم می‌کشد

    حسرت مخمور از خود می‌کند پیدا شراب

    خون‌شدن سر منزلیم‌، از جستجوی ما مپرس

    تاک می‌داند چها در پیش دارد تا شراب

    بهرمنع می‌کشیها محتسب درکارنیست

    بیدل آخر رعشه می‌بندد به دست ما شراب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha