کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب

    گشت از هر موج ‌شمع حسرتی روشن درآب

    صاف‌دل را شرم تعلیم خموشی می‌کند

    ناید ازموج گهر جز لب به هم بستن درآب

    در محیط‌عمرجان را رهزنی جزجسم نیست

    غرقه را پیراهن خود بس بود دشمن در آب

    محرمان وصل در خشکی نفس دزدیده‌اند

    خار ماهی را نباشد سبز گردیدن در آب

    صد تپش دربار دارد خجلت وضع غرور

    موج نبض بیقرار است از رگ گردن در آب

    صحبت رو آشنایان سر به سر آلودگی‌ست

    آینه از عکس مردم می‌کشد دامن درآب

    تا توان در شعله‌کردن ریشهٔ دود سپند

    چون ‌حباب از تخم ‌ما سهل است بالیدن در آب

    انفعال خودنمایی از سبک‌مغزان مخواه

    هر خس و خاشاک نتواند فرو رفتن در آب

    بوالهوس در مجلس می می‌شود طاووس مست

    رنگهای مختلف می‌جوشد ز روغن در آب

    خصم سرکش را فنا ساز از ملایم‌طینتی

    آتش سوزان ندارد چاره جز مردن در آب

    طبع روشن نیست بی‌وحشت ز اوضاع سپهر

    صورت دام است بیدل عکس پرویزن درآب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha